روزی حاج ملا فتحعلی عراقی ره از توالت پا به بیرون گذاشت در حالی که آفتابه بدست برای گرفتن وضو بود. یکی از مریدانش رسید و به حاج آقا گفت پدر من دار فانی را وداع گفته شما یکی از حسنات خود را نثار روح پدرم کنید تا بمرزیده شود.
حاج آقا گفت آخرین حسنه ام نثار روح پدر شما.
به مرید بر خورد و به نزد آقا سید ابوالحسن اصفهانی رفته و گفت من به حاج ملا فتحعلی عراقی چنین کفتم و ایشان از توالت بیرون آمده بود و گفت آخرین حسنه ام نثار روح پدرت، آیا ایشون به پدر من توهین نکرده؟
در جواب آقا سید ابوالحسن اصفهانی فرمود اگر همان حسنه نیز به پدرت برسد پدرت مردی بهشتی خواهد بود.
راستی مگر لحظات آیت الله عراقی چگونه بود؟!
آری او برایش توالت رفتن و غذا خوردن و راه رفتن و ... فرقی ندارد زیرا به غذا خوردن مشغول می شود تا توان به نماز ایستادن داشته باشد و به توالت می رود تا آماده نما گذاردن شود! تمام کارهای او برای توحید است و او توحید را با جان و دل درک کرده و لحظه لحظه عمرش نزد سماواتیان عبادت محسوب می شود.
زندگی ما چطور سپری میشه؟
یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است.